گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر و مفسران
جلد دوم
[جلد دوم]



[تتمه فصل هشتم
تفسیر در عصر تدوین
تفسیر در آغاز کار، تنها به صورت شفاهی آموخته میشد و در سینهها میماند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردید. در تمام
عهد رسالت و دوره صحابه و عصر تابعان نخستین، وضع تفسیر بر همین منوال بود تا اینکه در دوره تابعان تابعان رفته رفته در دفاتر
و لوحهایی ثبت و ضبط شد و بدین گونه در نیمههاي قرن دوم که تدوین حدیث رواج یافت، در کنار آن تدوین تفسیر هم آغاز
گردید.
شاید بتوان گفت: نخستین کسی که تفسیر را در دفترها و لوحها نوشت، مجاهد بن جبر (متوفاي 101 ) است. ابن ابی ملیکه
مجاهد را دیدم که درباره تفسیر قرآن از ابن عباس میپرسید و همراه خود لوحهایی داشت. ابن عباس به او میگفت: » : میگوید
او داناترین مردم نسبت به تفسیر بود. «1» .« بنویس و او مینوشت. به همین گونه تفسیر تمامی آیات را از ابن عباس پرسید و نوشت
فضل بن میمون میگوید:
او تفسیري ناپیوسته دارد که از سوره بقره تا پایان «2» .« از مجاهد شنیدم که میگفت: سی بار قرآن را نزد ابن عباس فرا خواندم »
قرآن را- به ترتیب- شامل میشود.
این تفسیر را ابو یسار عبد اللّه بن ابی نجیح ثقفی کوفی (متوفاي 131 ) از او روایت کرده است که پیشوایان تفسیر آن را صحیح
شمرده و ارباب حدیث نیز بدان اعتماد کردهاند. این تفسیر- چنان که در شرح حال مجاهد گذشت- بسال 1367 در پاکستان به
چاپ رسید.
صفحه 20 از 392
ابن حجر در شرح حال عطاء بن دینار مصري که از مصریان مورد اعتماد به شمار میآید و در سال 126 وفات یافته است، میگوید:
. وي تفسیري دارد که آن را از ( 1) ر. ك: تفسیر طبري، ج 1، ص 31 »
. 2) ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج 10 ، ص 43 )
ص: 10
سعید بن جبیر (شهادت به سال 95 ) نقل کرده است؛ ولی دلالت ندارد که او تفسیر را خود از سعید بن جبیر استماع کرده باشد. از
ابو حاتم روایت شده است که میگوید:
عطاء این تفسیر را از دیوان (دفتر خانه) عبد الملک بن مروان بر گرفته است؛ زیرا عبد الملک (متوفاي 86 ) از سعید بن جبیر خواسته
بود که تفسیر قرآن را براي او بنویسد و بفرستند و سعید هم این تفسیر را نوشت. عطاء بن دینار آن را در دیوانخانه یافته و مرسلا از
«1» .« سعید نقل کرده است
این سخن آشکارا بر این نکته دلالت میکند که سعید بن جبیر تفسیر قرآن را در کتابی گرد آورده و عطاء بن دینار آن را برگرفته
است و از آنجا که سعید بن جبیر در سال 95 به شهادت رسید و مرگ عبد الملک در سال 86 رخ داد، بدون شک این تفسیر باید
پیش از آن زمان نوشته و تدوین شده باشد.
( عمرو بن عبید، از رؤساي معتزله (متوفاي 144 ) تفسیري دارد که آن را از طریق حسن بصري (متوفاي 116 » : ابن خلکان میگوید
«2» .« فرا گرفته است
ابن جریج (متوفاي 150 ) تفسیري بزرگ دارد که داراي سه جزء است و آن را به واسطه عطاء بن ابی رباح از ابن عباس (متوفاي
و «3» 68 ) روایت کرده است و محمد بن ثور آن را از ابن جریج نقل کرده است. بزرگان اهل تفسیر این تفسیر را صحیح دانستهاند
امثال این تفاسیر که به دلیل عدم اعتماد بر «4» .« او نخستین کسی است که کتاب تصنیف کرده است » : احمد بن حنبل گفته است
حافظه و عدم امکان نگهداري تفسیر در سینهها و به علت شرایط خاص تعلیم و تعلم آن دوره بر لوحها و صحیفهها نگاشته شده
است فراوان است. منتها در این تفاسیر، تنها به نقل معانی آیات و روایات آن از اصحاب و تابعان بسنده شده و تنها به منظور
نگهداري از خطر نابودي، در دفاتر نوشته شده است ولی چندان گسترش نیافته است و اجتهاد و استنباط شایان توجهی در آن به
چشم نمیخورد.
. شاید اولین کسی که دامنه تفسیر را گسترش داد و بر معانی آیات بخشهاي ( 1) همان، ج 7، ص 198 و 199 ، شماره 382
. 2) ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 3، ص 462 ، شماره 503 )
. 3) سیوطی، الاتقان، ج 4، ص 208 )
. 4) تهذیب التهذیب، ج 6، ص 403 و 404 )
ص: 11
دیگري را- بویژه در زمینه ادبیات قرآن و ذکر ویژگیهاي واژهها- افزود و در تفسیر دست به اجتهاد زد، ابو زکریا یحیی بن زیاد فرّاء
« معانی القرآن » ابو العباس ثعلب میگوید: علت اینکه فراء کتاب » : آورده است که « فهرست » (متوفاي 207 ) باشد؛ ابن ندیم در کتاب
را املاء کرد این بود که عمر بن بکیر- از یاران فرّاء و همنشین حسن بن سهل- به فراء نوشت: حسن بن سهل، گهگاهی درباره
پارهاي از معانی آیات، از من پرس و جو میکند و من پاسخ سؤالات او را نمیدانم؛ اگر صلاح میدانی براي من اصولی را فراهم
کن یا در این زمینه کتابی بنویس که من به هنگام نیاز بدان رجوع کنم. فراء به شاگردان خود گفت: گرد آیید تا در زمینه تفسیر
قرآن کتابی را براي شما املاء کنم، و روزي را براي این اجتماع معیّن کرد؛ هنگامی که حاضر شدند، در جمع آنان در مسجد
حضور یافت. در میان آنان مردي بود که اذان میگفت و پیشواي نماز مسجد بود. فرّاء رو به او کرد و گفت: فاتحۀ الکتاب را
صفحه 21 از 392
بخوان تا تفسیر کنیم و تا پایان قرآن را تفسیر خواهیم کرد. آن مرد میخواند و فراء تفسیر میکرد ... ابو العباس ثعلب میگوید: قبل
«1» .« از او کسی این کار را انجام نداده است و فکر نمیکنم کسی بر تفسیر او چیزي بیفزاید
بدون شک، تفسیر فراء اولین تفسیري است که آیات قرآن را به ترتیب، تفسیر کرده و دامنه تفسیر آیه را گسترده است؛ در حالی که
«2» . تفاسیر گذشته ناپیوستهاند و تنها به تفسیر آیات مشکل و مبهم پرداخته و شامل همه آیات به صورت پی در پی نیستند
به هر حال تفسیر فرّاء نخستین نهالی بود که در بوستان تفسیر مدوّن، به شکل منظم غرس شد. قرن دوم از آغاز تا انجام، عصر تحول
و دگرگونی تفسیر بود. تفسیر در این عصر، از مرحله نقل سینه به سینه گذشت و وارد مرحله نگارش و تدوین گردید و نیز از حالت
اکتفا به نقل مأثور، خارج و گسترده و فراگیر شد. از قرن سوم به بعد رفته رفته تفسیر، تنوّع پیدا کرد و تحت تأثیر انواع دانشها و
. معارف و فرهنگهاي رایج در آن روزگار تحول یافت. ( 1) ابن ندیم، الفهرست، ص 105
. 2) احمد امین، ضحی الاسلام، ج 2، ص 140 و 141 )
ص: 12
مراحل و تنوع تفسیر
در این دوره تفسیر، مرحله به مرحله پیش رفت و گستردگی و تنوّع آن رو به فزونی گذاشت. از مرحله تفسیر به مأثور، به وادي
اجتهاد و اعمال نظر و به کار بستن رأي گام نهاد. استنباط معانی آیات قرآن در پرتو ادبیات و سپس در پرتو انواع علوم و معارفی
که در آن عصر وجود داشت، از دیدگاههاي فلسفی- کلامی متکلمان و صاحبان گرایشهاي عقیدتی گوناگون تأثیر پذیرفت و انواع
و اشکال مختلف به خود گرفت و حجم آن فزونی یافت.
برخی به شیوه سلف اقتدا کردند و به تفسیر مأثور از صحابه و بزرگان تابعان بسنده کردند و عدهاي بحثهاي لغوي و ادبیات را بر
دامنه تفسیر افزودند و گروهی از این حدود گذشتند و معارف دیگر از قبیل فلسفه و کلام را نیز بدان افزودند و بدین جهت، تفسیر
تحت تأثیر معارف موجود در آن زمان اشکال مختلفی به خود گرفت.
هر یک از این اشکال و انواع تفسیر ویژگیهاي داشت که به واسطه آنها از دیگر انواع تفسیر ممتاز میگردید. برخی توانستند در
تفسیر خود بین این انواع یا برخی از آنها جمع کنند و تفسیري جامع فراهم آورند که در کنار تفاسیر مأثور و اقوال سلف، شامل
ابعاد مختلف تفسیر در زمینههاي واژهشناسی، ادبیات، کلام و غیره نیز باشد.
این نوع تفسیر جامع در دورههاي بعد افزایش یافت تا اینکه مفسران متأخر جنبههاي اجتماعی و سیاسیاي را هم که قرآن به آنها
پرداخته است به تفسیر افزودند و به تناسب نیاز روز درباره آن به تفصیل سخن گفتند.
تفسیر، بدین گونه به سوي تکامل راه پیمود و کتابهاي تفسیري، هر کدام سمت و سوي خاصی به خود گرفت و رفته رفته با بحث و
تحقیق درباره اصطلاحات علمی و عقاید دینی، در زمینه تفسیر آیات قرآن به داوري پرداختند و در نتیجه، آثار فلسفی و علمی
مسلمانان در زمینه تفسیر قرآن کریم و همزمان با آن آثار عرفانی صوفیان و دیگر گرایشها ظهور چشمگیري یافت. هر یک از
مفسران که در زمینه خاصی از فنون علم و ادب مهارت داشت، در تفسیر تقریبا بر اساس همان مهارت ویژه خود رفتار میکرد؛ مثلا
نحویان تنها همّتشان اعراب و ذکر وجوه مختلف احتمالی در اعراب آیه است و در تفسیر خود به مسائل نحو و فروع آن و اختلافات
ص: 13
چنین روشی اتخاذ کردهاند و ابو « البسیط » موجود در بین نحویان میپرداختند. از این گروه میتوان از زجاج و واحدي که در کتاب
چنین عمل کرده است نام برد. فلاسفه در تفاسیر خود به اقوال حکیمان و فیلسوفان پرداختهاند و « البحر المحیط » حیان که در
فقیهان در تفسیر تلاش خود را به بیان ادلّه .« مفاتیح الغیب » شبهههاي آنان را مطرح کرده و پاسخ دادهاند؛ مانند فخر رازي در تفسیر
صفحه 22 از 392
فقهی و جواب به ادلّه مخالفان دیدگاه فقهی خود مصروف نمودهاند؛ همچون جصّاص، قرطبی و تعداد زیادي از مفسران. تاریخ
دانان، در تفسیر، جز نقل داستانها و ذکر اخبار پیشینیان و به داوري نشستن بر سر جدا کردن سره از ناسره براي خود وظیفه دیگري
نمیشناختند؛ همانند ثعلبی و خازن و غیره. صاحبان مذاهب کلامی هم با تمام توان کوشش میکردند تا ظواهر آیات را به گونهاي
تأویل کنند که با مذهب کلامیشان سازگار باشد و در مقام تفسیر، سخن خود را تنها به همین زمینه محدود میساختند و در همین
محدوده به تفصیل سخن میگفتند؛ امثال رمّانی، جبّائی، قاضی عبد الجبار، زمخشري، شیخ طوسی و ... ارباب تصوف و عارفان نیز
با همه گرایشهاي مختلفشان تنها به مسأله تزکیه روح و تطهیر نفس و نشاندن آن بر قله اخلاق پسندیده نظر داشتند و تلاش
میکردند تا به زعم خود، از آیات قرآن اشارههایی را استنباط کنند که با مشربهاي آنان و ریاضتها و یافتههایشان در شناخت ذات
و فیض -« لطائف الاشارات » همسو و سازگار باشد. در این گروه میتوان از ابن عربی، ابو عبد الرحمان سلمی و قشیري- در
کاشانی- در اکثر دریافتهاي تفسیرياش- نام برد.
بدین گونه هر صاحب فنی قرآن را متناسب مهارت خویش تفسیر کرد و هر صاحب گرایشی به گونهاي بدان پرداخت تا گواه
مذهبش باشد. این نهضت علمی و عقیدتی استمرار یافت و در مدتی نه چندان کوتاه رواجی چشمگیر پیدا کرد تا اینکه در
دورههاي اخیر تفاسیري بروز کرد که در آن، مفسران تلاش کردند تمام علوم روز را بر آیات قرآن تحمیل کنند؛ گویا- به گمان
اینان- اعجاز قرآن به آن بستگی دارد که علوم روز را بر تابد و تنها در این صورت است که شایستگی پیدا میکند تا با پیشرفتهاي
زمان همسو باشد!. در عصر حاضر نوعی تفسیر جامعهشناسانه رواج
ص: 14
یافته است و تلاشهایی نیز در جهت تفسیر علمی قرآن به وجود آمده است که در بسیاري از آنها آثار تکلّف و زیادهروي
چشمگیري خودنمایی میکند؛ و با یاري خداوند- در خور وسع این نوشتار- از هر یک از این گونههاي تفسیري سخن خواهیم
گفت.
تفسیر، در گذر مراحل پیشرفت و با گذشت زمان، الوان و اشکال چندي پیدا کرد و این انواع و اشکال تفسیر همچنان ادامه داشته و
دارد و در هر عصري وجود آنها تداوم یافته است؛ بنابراین- باید گفت:- مفسران همواره در تفسیر دست به تنوع میزنند و بر اساس
مهارتهایشان در زمینههاي علوم و فنون و متناسب با تخصصشان در معارف گوناگون، هر روز تفاسیر تازهاي مینویسند. از این رو
میتوان تفسیر را از آغاز تدوین تا زمان حاضر به انواع مختلف تقسیم کرد:
تفسیر در آغاز پیدایش، ناپیوسته و بر حسب ترتیب آیهها و سورهها نگاشته میشد. به این شکل که مفسر در مواردي که در فهم
آیات دچار اشکال میشد به استادش مراجعه میکرد و مشکلش را از او میپرسید و سپس جوابها را به ترتیب از اول تا آخر قرآن
در دفترش ثبت میکرد. شیوه تفسیر مأثور از سلف به این شکل بود که برخی از آن تفسیرها همچون تفسیر مجاهد تا به امروز
محفوظ مانده است.
بنابراین نخستین شیوه تفسیري که به وجود آمد، تفسیر مأثور بود که ناپیوسته ولی به طور منظم بر اساس ترتیب سورهها و آیهها
نگاشته میشد. پس از این مرحله، تفسیر تشکل و انسجام کاملتري یافت و- چنان که معلوم شد- اندکی گستردهتر و متنوعتر
گردید. در کنار این نوع تفسیر (تفسیر ترتیبی) نوع دیگري از تفسیر پیدا شد که تنها به جنبههاي فقهی یا لغوي آیات پرداخت و
جوانب دیگر را رها کرد. این تفسیر، نوعی تفسیر موضوعی به حساب میآید و از زمان پیدایش تاکنون ادامه داشته است.
که جزو تفاسیر موضوعی به شمار میروند و تنها به فهم احکام و استنباط مسائل فرعی « غریب القرآن » و « آیات الاحکام » کتابهاي
فقهی از قرآن یا تفسیر واژههاي ناآشناي قرآن بسنده کردهاند شاهد این مدعایند. خلاصه اینکه تفسیر از همان آغاز به دو شکل
ترتیبی و موضوعی تقسیم شد با این تفاوت که مفسران، در تفاسیر ترتیبی اکثرا به نقل اقوال و آثار سلف در زمینه تفسیر اکتفا
صفحه 23 از 392
کردهاند و در تفسیرهاي
ص: 15
موضوعی تنها به فقه و لغت پرداختهاند. تا اینکه متأخران، ناسخ و منسوخ و اسباب نزول و دیگر مباحث قرآنی را به تفسیر افزودند و
براي هر یک از این جوانب به طور جداگانه کتابهایی تألیف کردند.
تفسیر ترتیبی
این نوع تفسیر، از همان آغاز، به دو شیوه شروع شد: 1. روش تفسیر به مأثور که مفسر، آیات را تنها با آراء و اقوال سلف تفسیر
مینمود. 2. روش تفسیر اجتهادي و استوار بر اساس رأي و نظر و استدلال. تفاسیري که بیشتر جنبه مذهبی، کلامی یا عرفانی و
صوفیانه (تفسیر باطنی) دارد و نیز تفاسیر لغوي، ادبی و ... از همین گونه به شمار میروند. برخی از مفسران هم هستند که بین این
ابعاد گوناگون جمع کردهاند؛ لذا تفسیرشان جامع تمام جوانب مختلفی است که مفسران متخصّص در هر فن به آن پرداختهاند. این
شیوه (تفسیر جامع) در دورههاي بعد رواج یافت و تفاسیري به وجود آمد که جامع معقول و منقول بودند و به ادبیات قرآن هم
نامید؛ « مجمع البیان » پرداخته بودند؛ همچون تفسیر ابو علی فضل بن حسن طبرسی- از دانشمندان بزرگ قرن ششم- که بحق آن را
زیرا از بهترین و جامعترین تفاسیري است که به جوانب گوناگون قرآن پرداخته است و نیز تفسیر ابو عبد اللّه محمد بن احمد
که تفسیري جامع و سودمند است و تفاسیر دیگري که در « الجامع لاحکام القرآن » قرطبی- از دانشمندان قرن هفتم- تحت عنوان
تألیف ابو جعفر « جامع البیان » آینده به بررسی آنها خواهیم پرداخت. کهنترین تفسیر مأثور از نظر گستردگی و جامعیّت، تفسیر
جلال الدین عبد الرحمان بن ابوبکر سیوطی (متوفاي 911 ) و « الدر المنثور » محمد بن جریر طبري (متوفاي 310 ) و پس از آن، تفسیر
سید هاشم « البرهان فی تفسیر القرآن » عبد علی بن جمعه عروسی حویزي (متوفاي 1091 ) و تفسیر « نور الثقلین » بعد از این دو، تفسیر
بن سلیمان بحرانی توبلی کتکانی (متوفاي 1109 ) است. دو تفسیر متأخر تنها به تفاسیر مأثور از اهل بیت علیهم السّلام اکتفا کردهاند.
مولی صالح برغانی قزوینی (متوفاي 1294 ) در این نوع تفسیر، به تفصیل قلم زد و تفسیر بزرگی فراهم آورد که در آن تنها بر
احادیث اهل بیت علیهم السّلام در تفسیر
ص: 16
اعتماد شده است.
شیوههایی را که مفسران در مقام تفسیر آیات قرآن پیمودهاند و به عنوان روش خود برگزیدهاند، بر حسب اختلاف سلیقههاي آنان
و نیز بر حسب استعدادها و اندوختههاي خود در زمینههاي مختلف علوم و معارف متفاوت است. برخی با این اعتقاد که عقل را به
وادي تفسیر کلام خدا راهی نیست تنها به نقل اکتفا کردهاند و برخی دیگر براي عقل نقشی قائل شدهاند و آن را در تفسیر دخالت
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ » : دادهاند و براي اعمال نظر و اجتهاد میدانی بسیار باز و گسترده فرض کردهاند؛ به این دلیل که قرآن میفرماید
.«1» «... أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها
«2» .« وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ » : یا میفرماید
نتیجه اینکه براي تدبّر در قرآن و اندیشیدن به آیات و مفاهیم قرآن میدانی گسترده وجود دارد و قرآن به طور کامل، درهاي خود را
بر روي ژرفاندیشان باز کرده است ولی عدهاي در تعقل زیادهروي کرده و بعضا دچار خیال پردازیهاي متکلّفانهاي شدهاند.
به هر حال، مفسران دو شیوه را در تفسیر برگزیدهاند: شیوه نقلی و شیوه اجتهادي؛ و معلوم شد که شیوه نقلی مبتنی بر گفتار و
نظریات مأثور از سلف است؛ با اندکی توضیح و شرح، چنان که ابو جعفر طبري انجام داده است و یا با بسنده کردن به منقولات
بدون هیچ اظهار نظر یا توضیح، چنان که جلال الدین سیوطی و سید بحرانی عمل کردهاند. اساس تفسیر اجتهادي هم یا فقط رأي
صفحه 24 از 392
خاص مفسر است که آن را تحت تأثیر عقیده و مذهب ویژه خودش ابراز داشته است؛ مانند اکثر تفاسیر باطنیه، یا مجموعهاي از
تفاسیر منقول و معقول است که تفاسیر رایج بین مسلمانان از صدر اسلام تاکنون به همین شکل بوده است.
آیا به آیات قرآن » ( در فصلهاي بعد درباره این دو روش تفسیري بحث، و برخی از آفات و معایب هر یک را ذکر میکنیم. ( 1
.24 : محمد 47 .«؟ نمیاندیشند یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است
و این قرآن را به سوي تو فرود آوردیم تا براي مردم آنچه را به سوي ایشان نازل شده است تبیین کنی؛ امید که آنان ...» (2)
.44 : نحل 16 .« بیندیشند
ص: